ایرانیان پیش از مشروطه در برخی عرصه های علوم انسانی، اجتماعی و تجربی از پیشینه و کارنامه هایی گاه باارزش برخوردار بودند اما روان شناسی علمی، به مفهوم کنونی آن، در فرهنگ کلاسیک ایران جای چندانی نداشت؛ چرا که روان شناسی با به رسمیت شناختن فرد و فردیت آغاز می شود و در جوامعی ارتقا می یابد که تابوهای گوناگون دینی، اخلاقی و ملی پژوهشگران و محققان را از واکاوی لایه های نهفته روان آدمیان باز ندارند.
روان شناسی علمی به مفهوم کنونی آن پس از مشروطه و از غرب به ایران آمد اما ایرانیان نیز کوشیدند تا آثاری را در این عرصه تالیف کنند.
در جلد اول کتاب گزیده هایی از آثار پیشگامان روان شناسی علمی در ایران، که اخیرا منتشر شده، کوشش بر آن بوده است تا با ارائه نمونه هائی از آثار تالیفی ایرانیان، طرحی مقدماتی برای تدوین تاریخچه این علم در ایران ارائه شود.
مقالات این کتاب را حبیب الله قاسم زاده و حسن حمیدپور گردآوری کرده اند.
کتاب پسیکولوژی نخستین اثر مستقلی بود که در باره روان شناسی مدرن در ایران تالیف شد.
مولف کتاب، دکتر تقی ارانی، که به اتهام عضویت در گروه چپگرای معروف به ۵۳ نفر، به دوران پهلوی اول زندانی و در زندان درگذشت، روان شناسی و فلسفه را در آلمان آموخته بود.
پس از آن دکتر علی اکبر ی کتاب علم النفس یا روان شناسی از لحاظ تربیت را در سال ۱۳۱۷ به عنوان متن درسی و برای آموزش در کلاس های رشته علوم تریبتی دانشگاه تالیف کرد.
آموزش مستقل آکادمیک روان شناسی نیز با جدا شدن روان شناسی از رشته علوم تربیتی در دانشگاه تهران به سال های ۱۳۴۲ و ۴۳ برمی گردد.
ترجمه کتاب های روان شناسی در دهه های چهل و پنجاه رونق گرفت، هر چند پس از انقلاب بسیاری کتاب های مرجع در این عرصه از جمله برخی آثار زیگموند فروید ممنوع الچاپ شدند.
در کتاب گزیده هایی از آثار پیشگامان روان شناسی علمی در ایران نمونه هائی از آثار تقی ارانی، علی اکبر ی، محمد باقر هوشیار، مهدی جلالی، محمود صناعی، سعید شاملو، محمد نقی براهنی و ولی الله اخوت گردآوردی شده و گردآورندگان از تحلیل محتوائی و بررسی افکار ارائه شده در این آثار و تبین نسبت آفکار ارائه شده با نحله های فکری و با رمانه تالیف این آثار خودداری کرده اند.
این کتاب را انتشارات ارجمند منتشر کرده است.
کتاب نقد و بازاندیشی گفتمان دینی مقالانی را در بر می گیرد که در سمینار علمی و فرهنگی بزرگداشت مهندس مهدی بازرگان در دی ماه ۱۳۸۴ در حسینه ارشاد ارائه شده اند.
این کتاب را انتشارت قلم با همکاری بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان منتشر کرده است.
در این کتاب مقالاتی چون روشنفکری دینی، معنویت و رهائی نوشته هاشم آقاجاری، بازنگری گفتمان دینی به قلم علی پایا، نقد و بازاندیشی گفتمان دینی نوشته عزت الله سحابی، بازبینی نقل با معیار عقل به قلم احمد قابل، سنجش سیر تکوینی آیات در باب آزادی نوشته حاتم قادری، جایگاه حقوق بشر در گفتمان دینی به قلم محمد بسته نگار و مساله سنت گرائی با اصول گرائی نوشته مقصود فراستخواه آمده است.
برخی ارائه دهندگان مقالات این کتاب از سرشناس ترین نواندیشان یا روشنفکران دینی ایران هستند و در مقالات خود برخی پرسش های دشوار این نحله را از دیدگاه خود مطرح و پاسخ داده اند.
تفسیر مدرن تر و امروزی تر دین، یا آنچه با عنوان کلی "رفورمیسم دینی" یا "اصلاح طلبی دینی" شناخته شده و در ایران گاه نام های گوناگونی چون روشنفکری دینی، نواندیشی دینی و را به خود گرفته است، به دوران مشروطه و در زمانه ای آغاز شد که تفسیرهای گذشته با به پرسش ها و مسائل معاصر پاسخ نمی دادند و حفظ دین به ارائه تفسیرهای نو از متون مرجع نیازمند بود.
اصلاح طلبی دینی پس از مشروطه در عرصه نظری به دهه سی و در آثار کسانی چون دکتر یدالله سحابی و مهندس مهدی بازرگان تداوم یافت که در کتاب هائی چون خلقت انسان و ذره بی نهایت کوشیدند تا آموزه های اسلامی متون مرجع را با ارائه تفسیرهای نو با دستاوردهای علوم تجربی آشتی دهند.
یافتن الگوهای رشد و توسعه و عدالت اجتماعی از پرسش های اصلی دهه های چهل و پنجاه در ایران بود و اصلاح طلبان مذهبی آن روزگار از جمله مهندس مهدی بازرگان، بینان گذاران سازمان مجاهدین و دکتر علی شریعتی نیز کوشیدند تا الگوهای مدیریت ی و اقتصادی جامعه را از متون مرجع دینی استخراج کنند.
پس از انقلاب یکی از الگوهای مدیریت استخراج شده از متون دینی تحقق یافت و رفورمیست های مذهبی، با از سرگذزانیدن تحول فکری از چپ مذهبی به اصلاح طلب دینی، به نقد الگوی تحقق یافته برخاستند.
این گرایش در عرصه ت، الگوی "مردم سالاری دینی" را ارائه کرد و در عرصه نظری با طرح مسائل شناخت شناسی و پذیرش نسبیت شناخت محدود و مشروط بشری، به اعتبار و هم ارزشی تفسیرهای گوناگون از وحی قائل شد، در برخی موارد امکان استخراج الگوهای مدیریت اجتماعی و ی را از متون دینی نفی کرد و با مطرح کردن مفهوم هائی چون تفسیر دورانی وحی، تفسیر وحی از منظر عقل نقاد مشروط، محدود و متحول آدمیان در اعضار مختلف، به مرزهای پایانی این نوع نگرش رسید.
اما مهم ترین مبحث در باره کتاب در هفت روز گذشته سحنان رهبر جمهوری اسلامی و وزیر ارشاد بود که با انتقاد از تیراژ اندک کتاب در ایران اندر باب فوائد و ضرورت سانسور سخن گفتند.
روز پنج شنبه ۳۰ تیرماه، یک روز پس از آن که رهبر جمهوری اسلامی بار دیگر بر "جلوگیری از ورود کتاب های مضر به بازار کتاب ایران" تاکید کرد، خبرگزاری های ایران اطلاع دادند که "۶ چاپحانه فعال در تهران به دلیل زیان دهی" و"کمبود شدید سفارش ها" سهام خود را واگذار کرده اند.
در همین روز وزیر ارشاد و فرهنگ اسلامی نیز از برنامه های این وزارتخانه برای بالا بردن نرخ کتابخوانی در جامعه و از فوائد و مزیت های سانسور کتاب سخن گفت.
میانگین تیراژ کتاب در ایران ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰نسخه است و علی ا اشعری، رئیس سابق سازمان کتابخانه و اسناد ملی ایران، سرانه کتابخوانی در ایران را " دو دقیقه در شبانه روز" اعلام کرد.
منصور واعظی، دبیر کل نهاد کتابخانه های عمومی، به این رقم اعتراض کرد و با افزودن قرآن و کتاب های دعا، که در مساجد و مراسم مذهبی خوانده می شوند، کتاب های درسی، که دانش آموزان موطف به خواندن آن ها هستند و دیوان های شاعران کلاسیک "۲ دقیقه" را به" ۱۸ دقیقه" افزایش داد و اعلام کرد که در میان کتاب هائی که در ایران خوانده می شوند "موضوعات دینی با ۵۳.۶ درصد، قرآن و ادعیه با ۵۰.۷ درصد و شعر با ۴.۴۳ درصد" بالاترین سهم را دارند.
آقای محمد حسینی وزیر ارشاد و فرهنگ اسلامی نیز روز چهارشینه ۲۹ تیر ماه در گفت و گوئی با شبکه دو سیما، "سرانه مطالعه کتاب در کشور را ۱۲ تا ۱۸ دقیقه" برآورد کرد و افزود " کشوری که ۷۵ میلیون جمعیت جوان و نیازمند مطالعه دارد سه هزار نسخه کتاب برایش کافی نیست"
اما وزیر ارشاد برای "ترویج کتابخوانی در ایران" باز هم به برنامه هایی اداری چون " تشکیل کمیتهای با کمک همه دستگاهها"، "نمایشگاههای استانی کتاب"، "مسابقات کتابخوانی در دستگاهها و نهادها"، "زنگ مطالعه در مدارس" متوسل شد و تاکید کرد که سانسور کتاب، که اغلب کارشناسان آن را یکی از عوامل اصلی افت تیراژ و نرخ مطالعه در ایران می دانند، هچنان ادامه خواهد یافت.
وزیر ارشاد در باب محاسن، فواید و ضرورت سانسور گفت "باید مراقب باشیم که همه چیز منتشر نشود؛ بعضی کتاب ها برای جامعه ضرر دارند یا کتابهای ی هستند"
وی افزود: "ممیزی کتاب نه تنها مانعی نیست، بلکه یک ضرورت است. کتاب به عنوان غذای روح جامعه باید سالم باشد؛ تایید وزارت ارشاد باعث اعتماد مردم به چنین کالایی است."
نرخ پائین مطالعه و میانگین ناچیز تیراژ کتاب در ایران حتی با کشورهای همسایه نیز قابل مقایسه نیست. رهبر جمهوری اسلامی نیز در تازه ترین سخنان خود "تیراژهای چند هزاری و چاپهای مکرر کنونی کتاب" را " شایسته کشوری ۷۵ میلیونی و با جمعیت گسترده جوان" ندانست.
اغلب کارشناسان سانسور، خودسانسوری تحمیل شده بر مولفان، محرومیت شاعران، نویسندگان و مولفان کتاب های غیرحکومتی از ارتباط زنده با مخاطبان، ممنوعیت برگزاری نشست های شعر و داستان خوانی و بحث و انتقاد برای مولفان "غیرخودی"، محرومیت مولفان غیرحکومتی از رسانه های بزرگ و غیبت نشریات فرهنگی را که کتاب ها را معرفی و نقد می کنند، از عوامل عمده افت تیراژ کتاب در ایران می دانند.
اما رهبر انقلاب به رغم اطلاع از نظر کارشناسان، بار دیگر کتاب های را به دو مقوله "سالم و مضر" تفکیک و بر ادامه سانسور کتاب تاکید کرد و گفت"هر کتابی مفید نیست و نمی توان بازار کتاب را آزاد گذاشت تا کتابهای مضر وارد جامعه شوند."
آخرین گفته های رهبر جمهوری اسلامی و وزیر ارشاد نشانه آن اند که سانسور و دیگر عوامل اصلی افت تیراژ تشدید خواهند شد، گروهی که بررسان کتاب لقب گرفته اند همچنان قیمومیت خودخوانده فرهنگ جامعه و کتابخوانان و دروازه بانی بازار کتاب را ادامه خواهند داد، و کتاب ها همچنان به "مضر" و "سالم" تفکیک خواهند شد.
منبع:BBCفارسی
تهران – ایرنا - روانشناسی دین یکی از شاخه های علم روانشناسی وادیان با موضوع بررسی تأثیرات روانی دین در زندگی انسان است. روانشناسان دین افرادی هستند که تخصص های دیگر خود در زمینه های علوم انسانی را با دین یا نحوه ی وابستگی مردم به ایمان پیوند می زنند.
به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری ایرنا، بنابر تعریفی عام هدف روانشناسی، شناختن مردم است و روانشناسان می کوشند با بررسی انگیزش ، شناخت و رفتار انسانی به این هدف دست یابند. در تقسیم بندی انجمن روانشناسی آمریکا از مجموع50 شاخه ی تخصصی در این علم که شامل تخصص های مختلفی مانند روانشناسی بالینی و اجتماعی و بسیاری انواع دیگر است، شاخه سی و ششم این تخصص ها مربوط به روانشناسی دین است که به بررسی انگیزه های مذهبی ، شناخت مذهبی و رفتار مذهبی و نقش دین در مراحل مختلف زندگی انسان می پردازد. بر اساس تحقیقات این گروه می توان اظهار داشت که تقریباً تمام جنبه های زندگی به نوعی با دین و معانی دین ارتباط دارند. بنابراین دین جنبه ای کارکردی دارد و بایستی دید که ایمان شخص از چه راه هایی بر جهان او تأثیر می گذارد.
هر چند دین بیانگر و پاسخگوی نیازهای فردی ، اجتماعی و فرهنگی است اما تحلیل روانشناختی از دین جدای از بررسی دین در حوزه ی فرهنگ و جامعه صورت می گیرد. بعلاوه یک روانشناس حوزه ی دین با اصول و مبانی ادیان کاری ندارد و وارد مجادلات مربوط به عقل و ایمان و دعواهای کلامی یا اختلافات میان علم و دین نمی شود و نیز نصوص دینی را مورد بررسی قرار نمی دهد بلکه رویکردی عمدتاً علمی - تجربی دارد که به بررسی جوانب انسانی دین می پردازد و نه خود آن. در اینجا مقصود از رویکرد تجربی در روانشناسی دین این است که با نگرش عینی و بی طرفانه به سراغ دین برویم و فارغ از این که خود دیندار باشیم یا خیر، درباره ی دین و موارد روانشناختی آن از طریق مشاهده و آزمایش یا بررسی های میدانی و آماری دست به واکاوی و پژوهش بزنیم. شاید بتوانیم تاریخ انتشار کتاب 'انواع تجربه دینی' ویلیام جیمز (1902) را سرآغاز روانشناسی تجربی دین بدانیم.
مفهوم روانشناسی دین آن گونه که امروز از آن برداشت می شود از حدود قرن نوزدهم اروپا و با پیدایش رشته ی ادیان تطبیقی به صورت مستقل مورد توجه قرار گرفت. البته دو رشته ی نوظهور دیگر در حوزه ی پزشکی در آن زمان نیز در رشد و اهمیت شاخه ی روانشناسی دین مؤثر واقع شدند. آن دو رشته عبارت بودند از روانشناسی اعماق ( Depth Psychology) که از دیدگاهی غربی به عنوان نخستین روش پژوهش نظام مند در باب ضمیر ناخودآگاه برای درمان بیماری های روانی بکار گرفته شد و دیگری فیزیولوژی روانشناختی ( Psychophysiology ) که از فیزیولوزی به عنوان کوششی برای جانشین سازی دستگاه و تکیه گاه فلسفی مربوط به نظریه ی ادراک ، با سنجش و آزمایشگری عینی ، انشعاب یافت. البته بر کسی پوشیده نیست مطالعه در باب ابعاد مختلف روح و اهمیتش در تعادل شخصیت انسان و نیز بکار گیری روش های دینی برای درمان نابسامانیهای روحی از قرن ها قبل در مباحث فلسفی ادیان مختلف در شرق و غرب عالم مطرح شده بودند. به عنوان مثال اندیشمندان و فلاسفه ی مسلمان از جمله ملاصدرا درباره ی 'علم النفس' یا همان شناخت روان نظریه ها و نکات بدیعی را ارائه نموده اند. ایشان رابطه ی نفس با بدن را شبیه به رابطه ی هر شکل فیزیکی عادی با ماده آن قلمداد نمی کردند و معتقد بودند ادغام همه ی شکل های فیزیکی با ماده ی خود به صورت ترکیب دو عنصر مجزا از هم نیست بلکه این عناصر کاملا در یکدیگرذوب می شوند و در هم می آمیزند تا اتحاد کاملی تشکیل دهند.
نفس، در تضاد با اشکال مادی خالص، به واسطه بعضی شکل ها یا قوّه های پست تر، در ماده ی خود تأثیر می گذارد و آن را هدایت می کند. ملاصدرا در این باب می گوید : ' نفس کمال جسم مادی است'.
از نخستین افرادی که اثری مستقل تحت عنوان 'روانشناسی دین' منتشر کرد استارباک (99م) بود . نظریات او در این کتاب اگر چه بر پایه ی تحقیق از طریق پرسشنامه های متعدد و تحلیل و تفسیر آنها تهیه شده بود و با مخالفت برخی محافل دینی مسیحی مواجه شده بود اما در هر حال او در این اثر اعلام کرده بود که 'دین یک راز است و علم هرگز همه ی ابعاد آن را نخواهد شناخت'.
همین رهیافت را ویلیام جیمز که پیشتر نیز به اثر مشهور و تأثیر گذار او ' تنوع تجربه ی دینی' اشاره شد در سخنرانی های گیفورد که بالاترین گردهمایی فکری دانشمندان در غرب است اذعان داشت که ' دین ، عمیق ترین و خردمندانه ترین چیز در حیات انسان است .' رهیافت جیمز بیشتر بالینی و کمتر تجربی بود.
در ادامه ی گسترش پژوهش ها و تحلیل هایی که در خصوص روانشناسی دین مطرح شدند افرادی مانند زیگموند فروید (56- 1932م) که رهیافتی کاملاً خصمانه و مغایر با رویکردی که وجه ربّانی دین و تأثیرات آن بر روح و روان آدمی دارد ، ظهور کردند. نظریات فروید در باب دین که برای دوره ای از
که از شهرت برخوردار شده بود با ظهور برخی شاگردانش مانند کارل گوستاو یونگ (87- 1961م) که از مکتب او جدا شدند و روش روانشناختی مستقلی را پیش گرفتند مورد نقد و چالش فراوان واقع گشت و در بسیاری از موارد مردود اعلام شدند . هر چند شایان توجه است که تعلّق خاطر یونگ به دین ، اسطوره و سنن باطنی و نمادین نبود که او را از فروید جدا کرد بلکه ارزیابی مثبتش از دین به عنوان نمایانگر ابعاد روح به نحوی ژرف تر و جامع تر از استادش بود. در بین اندیشمندان مسلمان و حتی برخی ون دیگر ادیان ، آراء یونگ نیز به دلیل تعت با اهداف و آرمان های دین مورد تأیید واقع نشده است.
در ادامه ی مطالعات روانشناسی دین یکی از مباحثی که مورد توجه واقع شد در خصوص تکامل تصویر خدا در ذهن آدمی بود. لذا روانشناسانی مانند ژان پیاژه ( 86-1980 م) پژوهش های مهمّی را در باب دین در نظر کودکان انجام دادند . البته آغاز گر این پژوهش ها در غرب هانری کلاویه و در حدود سال 1931 میلادی بود.
یکی از پژوهش های جدّی و گسترده ای که در این موضوع انجام شد در حدود دهه ی 1970 میلادی و توسط الکایند بود که رشد آرای مذهبی در کودکان را متناظر با مراحل شناختی ایشان نشان داد. الکایند در سه بررسی جداگانه یک سلسله سؤالات را به ترتیب در اختیار کودکان یهودی ، کاتولیک و پروتستان قرار داد تا دریابد که آنها از هویّت و آرای مذهبی چه درکی دارند. مثلاً او در یک بررسی سؤالاتی از قبیل: 'تو مسیحی هستی؟' ، 'چرا؟' و یا سؤالاتی از قبیل 'دعا چیست؟' و ' دعاها به کجا می روند؟' را از کودکان پرسید.
الکایند و همکارانش دریافتند که در هر سه گروه میان پاسخ های کودکان شباهت های شناختی زیادی وجود دارد که وابسته به سنّ آنهاست و رشد آرای مذهبی تا حدّی متناظر با مراحل شناختی کودکان است . مراحل رشد شناختی که پیشتر پیاژه ( روانشناس سوئیسی ) آن را مطرح کرده بود . به این معنی که کودکان هر چه بزرگتر می شوند قادر به تفکر مذهبی انتزاعی تری هستند .
به عنوان مثال فروید تصویر خدا را در چهره ی پدر می دید و آن را نوعی فرافکنی پدر واقعی شخص به منظور رفع عقده ی ادیپ محسوب می کرد. البته رویکرد فروید کاملاً مخالف با رویکردی بود که مردم مذهبی اتخاذ می کنند. یونگ نیز اگر چه ' کهن الگوها' را در میزان ابعاد مفاهیمی که از خدا وجود دارند ، سهیم می دانست اما به هر حال او نیز به پیوند استوار بین نحوه ی تلقی کودکان از پدر واقعی شان و تصور آنان از خدا اذعان داشت.
از دید بسیاری از روانشناسان و تحلیل گران رفتاری، رفتارهای پدر و مادر تأثیر بسزایی در تلقی کودکان و نوجوانان از خدا دارد. به عنوان مثال نتایج یکی از پژوهش ها در این زمینه نشان می داد که افراد مایلند خدا را به صورت عشق مادری درک کنند و نه به صورت اقتدار پدری.
فنون فرزند داری تا حد زیادی با دین پیوند خورده است ' نان سی. زد ' معتقد بود که برخی از پدر و مادرها تصویر خدای عذاب دهنده را بکار می گیرند تا رفتار فرزندان خود را مهار کنند. در واقع پدر و مادرهای فاقد قدرت به نوعی ' ائتلاف با خدا' روی می آورند تا در فرمان بردار کردن فرزندان موفق شوند؛ که این امر پیامدهای منفی ای را در پی دارد و باعث می شود که کودکان به خاطر مشکلات همواره خود را سرزنش کنند و احساس کنند که باید فرمان بردار باشند.
دین نقش های درونی و ظریف تری را نیز در پرورش فرزند و به طور کلی پرورش روح و روان انسان ایفا می کند.
اما در هر حال روانشناسی دین که هدفش از دیگاه اسلامی بررسی مراتب اولیه ی رشد انسان و همسو شدن روح و ذهن او با مفاهیم دینی می باشد تا اکنون بسیار کم مورد توجه قرار گرفته است. حتی متأسفانه در این باب پژوهشی همه جانبه و مستقل از منظر قرآن و احادیث نبوی و تربیت دینی اسلامی که همسو با سیره ی نبوی باشد و آراء فلاسفه و اندیشمندان مسلمان را با تحلیلی روان شناسانه در برگیرد ، صورت نگرفته است.
در مجموع شاخه ی روانشناسی دین یکی از شاخه های علم روانشناسی و ادیان است که در کشور ما به دلیل عدم اختصاص رشته ای مستقل در تحقیقات دانشگاهی ، کم تر شناخته شده و به شکلی درخور مورد توجه واقع نشده است .
منبع: خبرگزاری ایرنا
لو سمینویچ ویگوتسکی (۱۷ نوامبر۱۸۹۶–۱۱ ژوئن ۱۹۳۴) روانشناس مارکسیست روس بود. کار او در زمینهٔ زبان و توسعهٔ زبانی، بر پایهٔ این فرض است که فرایند کسب دانش، محصول توسعهٔ اجتماعی است. او در طول حیات خود، در زمینههای مختلف علمی، همچون زبانشناسی، تحلیل روانشناسانهٔ هنر و افسانهها، روانشناسی کودک، و مشکلات کودکان ناشنوا و عقبافتاده کار کرده است. لو در اُرشا، بلاروس، به دنیا آمد. او در شهر گومل رشد یافت جایی که وی هر دو آموزش عمومی و تخصصی را کسب کرد. او تحت تاثیر پسرعموی خود، داوید ویگودسکی، قرار داشت. ویگوتسکی سرانجام از طریق یک قرعه کشی سهمیه ورود به دانشگاه دولتی مسکو را بدست آورد. در آنجا او به مطالعه حقوق پرداخت ولی عطش وی برای آموختن او را به سمت ثبت نام در دانشگاه غیردولتی مردم شانویاسکی سوق داد. پس از فارغالتحصیلی در سال ۱۹۱۷ وی برای تدریس به دانشگاه گومل بازگشت. در ۶ ژانویه سال ۱۹۲۴ ویگوتسکی بررسی روش تحقیق Reflexologic و روانی دومین کنگره روانشناسان روسی در لنینگراد تحویل گرفت. پیرو دعوت رئیس جدید مؤسسه روانشناختی مسکو ک. ن. کُرنیلُف، ویگوتسکی همراه همسرش رُزا سْمِخُوا به مسکو نقل مکان کردند. تا تولد اولین دخترش گیتا، آنها در زیر زمین مؤسسه روانشناسی تجربی که با بایگانی بخش فلسفه مؤسسه احاطه شده بود، زندگی میکردند. ویگوتسکی پایاننامه خود را در خصوص روانشناسی هنر در سال ۱۹۲۵ تکمیل کرد. او کار خود را مؤسسه روانشناختی به عنوان دانشمند رده دو آغاز کرد و در موسسههای تحقیقاتی و آموزشی و بالینی دیگر در مسکو و لنینگراد ادامه داد. او در سال ۱۹۳۴ در سن ۳۷ سالگی بر اثر بیماری سل در مسکو درگذشت.
منبع:
ویکی پدیا
نظریه داستایوسکی و ویلیام جیمز در رابطه با دین و دینداری
بعضی گفته اند که اگر خدا نباشد -یعنی اگر اعتقاد به خدا نباشد و انسان اینجور فکر کند که خدایی نیست- همه چیز جایز است. این جمله از داستایوسکی معروف است که گفته است: اگر خدا نباشد، همه چیز جایز است؛ یعنی یگانه معیار برای اینکه انسان برای خودش باید» و نباید» داشته باشد که این کار خوب است، آن کار بد است، این کار را باید کرد، آن کار را نباید کرد، و از مسئله دنبال طبیعت و شهوت و غضب رفتن بیرون برود، این است که دین در کار باشد. اگر خدا و دین باشد همه این حرفها معنی دارد و اگر خدا و دین نباشد هیچیک از این سخنان معنی پیدا نمی کند. این یک نظریه است. اما برخی دیگر خواسته اند اخلاق منهای دین پیشنهاد بکنند یعنی برای داشتن اخلاق حتما نباید دین باشد، بلکه اخلاق، امری مستقل و عقلی است.
نظر ویلیام جیمز در مورد حس دینداری بشر
ویلیام جیمز درباره عمومی بودن حس دینداری در همه افراد چنین می گوید: احتمال دارد که مردمان از لحاظ درجه تأثیر پذیری از احساس یک ناظر درونی در وجودشان با یکدیگر اختلاف داشته باشند. برای بعضی از مردم بیش از بعضی دیگر، این توجه، اساسی ترین قسمت خودآگاهی را تشکیل می دهد. آنان که بیشتر چنین هستند، محتملا دینی ترند، ولی اطمینان دارم که حتی آن کسان هم که می گویند بکلی فاقد آنند خود را فریب می دهند و حقیقتا تا حدی دیندارند.
منـابـع
مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 296-297
مرتضی مطهری- انسان در قرآن
لکان و دین
برخی دینپژوهان و جنسیتپژوهان، دیدگاه لاکان را از این نظر مفید میبینند که تاکید دارد که در نظم نمادین و مردمحور و زیرساختهای پدرسالارانهی تفاوت جنسی، هیچچیزی ذاتی نیست. از دید لاکان، در تفاوت جنسی هیچچیزی ذاتی یا طبیعی» نیست. زن، مرد، نگی، مردانگی، همگی ساختارهای نمادینی هستند که نظام سرکوبگرِ معنا (که به لباسِ امر واقعی درآمده) آنها را مستبدانه شکل داده است.
همانگونه که پیشتر اشاره شد، ناخودآگاه در همان لحظهای شکل میگیرد که سوژه/ اِگو شکل میگیرد. ناخودآگاه همانا پیآمدِ سرکوبی است که در طولِ تسلیمشدن (و انقیاد) روی داده. با شکلگیری اِگو، هرچه با نظم نمادین جور نیست (و مازاد است) سرکوب میشود. ناخودآگاه فصل سانسور شده»ی تاریخ زندگیِ روان است. ناخودآگاه یک دیگریه درونی است (یا به گفتهی فروید، غریبه»ای است که در خانهی خویشتن (selfhood) میماند و مستور است). ناخودآگاه خودش را از طریق زبان آشکار میسازد؛ اغلب به شکل انقطاع (اشتباهگفتنها، لغزشهای زبانی، فراموشکردن نامها) آشکار میشود. و وقتی آشکار میشود، سوراخهایی در سوژه و جهاناش ایجاد میکند، تا ماهیتِ وَهمیِ خود را افشا کند. به گفتهی لاکان ناخودآگاه بخشی از گفتمانِ واقعی است که در اختیارِ سوژه نیست تا بتواند پیوستگیِ گفتمانِ خودآگاهاش را ایجاد کند» (کارکرد و حوزهی گفتار و زبان در روانکاوی» ص ۴۹). تعرض [ناخودآگاه به خودآگاه] است که میتواند این امکان را برای خودآگاهیِ فرد فراهم کند که امر واقع همهجا هست اما از دسترسِ فرد خارج است.
دین را با توجه به لاکان چه میتوان دانست؟ از یک سو، همانگونه که از لاکان نقل کردیم و به قانون پدر» اشاره کردیم، دین همانا تنظیمگر و ضمانتگر پدرسالارانهی نظم نمادینی است که بر هستی خاستگاهی و پیشازبانی حاکم است و امر واقعی را دور نگه میدارد. گویا دورکیم، که دین را وَهم ضروری» میداند، در همین مسیر حرکت میکند. از سوی دیگر اما ممکن است مطرح شود که آنچه تجربهی دینی (یا تجربهی امر مقدس یا امر عرفانی یا کاملا دیگری) نامیده میشود، در واقع تعرضِ امر واقعی با عاملیت ناخودآگاه باشد. اینگونه پرداختن به پدیدهی تجربهی دینی، یعنی از چشمانداز روانکاوی لاکانی به پدیدهی تجربهی دینی نگاهکردن، آن (تجربهی دینی) را مواجهه با دیگریتی میداند که همانقدر که درونی است بیرونی هم هست. پس چنین دیگریِ درونی غریبه (unheimlich) را نباید مواجهه با امر متعالی دانست؛ بل باید آن را پیآمدِ سرکوب دانست. اما با این حال، تجربهی دینی نشانهای از امر واقعی است که اساسا فراتر از هستی عقلانی ماست.
آنچه خواندید فصلی از کتاب نظریه برای پژوهشهای دینی” بود.
مشخصات متن اصلی کتاب چنین است: William E. Deal & Timothy K. Beal: Theory for religious studies, New York 2004
منبع : رادیو زمانه
گوردن آلپورت (Gordon Allport، ۱۹۶۸)، که به عنوان پدر روان شناسی شخصیت شناخته شده است، با نظر استاد آلمانى خود، اسپرانگر (Spranger، ۱۹۲۵) درباره اهمیت دین براى روان انسان موافق بود. از جمله مطالب بسیار مهمى که آلپورت (۱۹۴۸) به آن اشاره مى کند، این است که میل و گرایش دینى یک عامل مستقل و خودمختار در شخصیت انسان بوده، و تمام اجزاء دیگر شخصیت را در یک سیستم واحد کلى وحدت مى بخشد. او در بررسى شخصیت انسان متوجه شد که کل زندگى انسان یک وابستگى اساسى به ایمان دارد. او هم چنین تلاش کرد تا روش هایى براى سنجش ارزش هاى دینى ابداع کند (Allport، Vernon، and Lindzey، ۱۹۷۰).
آلپورت (۱۹۶۶) هم چنین مفهوم جهت گیرى دینى درون گرایانه (intrinsic orientation) و برون گرایانه (extrinsic orientation) را مطرح کرد. جهت گیرى مذهبى برون گرایانه، سودمدار بوده و در خدمت علائق غیر دینى فرد، مانند علائق اجتماعى و یا اقتصادى است. جهت گیرى مذهبى درون گرایانه، به تعبیر آلپورت، کل زندگى را غرق در انگیزش و معنا مى کند و الهام بخش عبادت بوده، عبادتى که هدف از آن قرب به پروردگار است نه برآورده ساختن اهداف دیگر زندگى(۱۹۶۱). از آن چه ذکر شد، حاصل مى گردد که روان شناسان درباره نقش دین در روان انسان داراى دیدگاه ها و رویکردهاى مختلف و متفاوتى هستند، ولى همه در یک مطلب با هم اتفاق نظر دارند و آن این که دین را نمى توان به عنوان یک منبع حقیقت معتبر و ارزش مند، که از طریق آن دانش مربوط به روان انسان استخراج شود، تلقى کرد. بلکه روان شناسى خود را بالاترین و کامل ترین منبع علم براى روان انسان دانسته و به این لحاظ بود که به خود اجازه داد، دین را مورد بررسى و ارزش یابى قرار دهد.
منبع:
ویکی فقه فصلنامه نقد و نظر شماره 35,36
درباره این سایت